این شعر زیبا سروده مرحوم فریدون مشیری هست و من خیلی دوستش دارم، خوبه که گاهی به خودمون یادآور بشیم که این دنیا اونقدرام جدی نیست و میشه مهربون‌تر بود :) اینجوری خودمون هم آرامش بیشتری پیدا می‌کنم و زندگی راحت‌تر میشه.

یاد من باشد فردا دم صبح جور دیگر باشم، بد نگویم به هوا، آب، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه‌ی دل، بتکانم از غم و به دستمالی از جنس گذشت
بزدایم دیگر، تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها